اضطراب

اضطراب



اضطراب زمانی به وجود می آید که احساس کنید در چیزی مشکلی وجود دارد و اغلب با این دل شوره همراه است که چیزی در شرف اتفاق افتادن است. به این ترتیب به راحتی می توان درک کرد که چرا کسانی که در کودکی حملات عاطفی شدیدی را تجربه کرده اند ممکن است. اضطراب زیادی داشته باشند. نگه داشتن عواطف بررسی نشده نیز با احساس اضطراب متناظر است. اگر به مرور مسائلمان را حل نکنیم، درونمان تلنبار می شوند و همین ناراحتی واضطراب را ایجاد میکند.

اضطراب

اضطراب


اضطراب درمورد اطمینان نداشتن به آینده و ناتوانی ما در کنترل اتفاقی است که در آینده رخ می‌دهد. ترس یعنی محرکی خطرناک پیش روی ماست و قرار است به ما آسیب بزند. فشار نیرویی بیرونی است که به ما می‌گویند چیز مهمی در خطر است و عملکرد ما شکست یا موفقیت را تعیین می‌کند. استرس نیز حسی است که وقتی کلی کار از همه طرف روی سرمان ریخته و نمی‌دانیم می‌توانیم از پسشان بربیاییم یا خیر، تجربه می‌کنیم.
مطمئنا تمام این احساسات به هم مربوط و به‌هم‌پیوسته‌اند اما کاملا از هم متمایزند. هرکدام علت و مفهوم خاص خود را دارند و اگر می‌خواهیم آن‌ها را درک کنیم و بفهمیم، اول باید مفهوم و علت آن‌ها را متوجه شویم و سپس ببینیم باید چه اقدامی برایشان انجام دهیم. برخی از علت‌ها درونی هستند و ما باید در درون خود کاوش کنیم و برخی دیگر از دنیای بیرونی نشئت می‌گیرند و به ما آلارم می‌دهند که باید چیزی را در بیرون از خودمان تغییر دهیم.
درنهایت همه ما کلمات زیادی برای توصیف احساسات، عواطف و حالات روانی بلد هستیم. حتی اگر به‌صورت روزمره، در مورد خودمان استفاده نکنیم، در جاهای مختلف آن‌ها را خواندیم یا شنیدیم و معنای آن‌ها را می‌دانیم. اگر یاد بگیریم که برای بیان احساسات، به‌جای چند تا کلمه محدود از دایره واژگان گسترده استفاده کنیم و تمرین کنیم تا دقیق‌ترین کلمه را برای نام‌گذاری احساسمان پیدا کنیم، می‌توانیم عنان احساس و رفتار و در نتیجه زندگی‌مان را به دست بگیریم